سه نما در حال بارگزاری ...

  • 64 بازدید
  • حمید مهدویان
  • ۱۴۰۱/۳/۵

 



-اهمیت طراحی و زبان بصری





بسیاری از مردم تصور می کنند طراحی کوششی برای زیبا کردن ظاهر اشیاء است. مسلماً زیبایی یکی از جنبه های طراحی است، نه تمام آن. طراحی فقط تزیین نیست. یک صندلی خوش طرح نه تنها ظاهری زیبا بلکه ایستایی مناسبی نیز دارد و موجب آسایش کسی است که بر آن می نشیند. علاوه بر این، صندلی باید مطمئن و کاملاً محکم، تولید آن نسبتاً اقتصادی و بسته بندی و حمل آن نیز آسان باشد.البته باید کاربرد مشخصی هم داشته باشد: صندلی پشت میز کار، راحتی، غذاخوری و غیره.

طراحی فرایند هدفمند آفرینش بصری است و بر خلاف نقاشی و مجسمه سازی، که حاصل تحقق تصور و رؤیاهای شخصی هنرمند است،نیازهای کاربردی را بر طرف می کند. یک طرح گرافیکی در مقابل چشمان عموم قرار می گیرد و پیام از پیش تعریف شده ای را انتقال می دهد. هر فرآورده صنعتی نیز باید احتیاج مصرف کننده را بر طرف کند. بطور خلاصه طرح خوب یعنی بیان بصریِ جوهر "هر چیز" به بهترین شکل ممکن، خواه آن "چیز" یک پیام باشد یا یک فرآورده.  طراح برای انجام درست و مؤثر این کار باید بهترین راه ممکن را برای شکل دهی،ساخت، توزیع، استفاده از شیء و ارتباط آن با محیط اطراف بیابد. ساخته او باید در عین زیبایی و کاربری، نشان دهنده سلیقه حاکم بر زمان خود باشد یا بر آن تأثیر بگذارد. طراحی فعالیتی عملی و طراح فردی است اهل عمل اما پیش از پرداختن به مشکلات و مسائل عملی طراح باید به زبانی بصری مسلط باشد.

زبان بصری پایه آفرینش در طراحی است. طراح، جدا از جنبه کاربردی طراحی، باید اصول، قوانین و مفاهیم مربوط به سازمان دهی بصری طرح را نیز در نظر بگیرد. او می تواند بدون شناخت آگاهانه این اصول، قوانین و مفاهیم نیز کار کند، زیرا ذوق شخصی و حساسیت او به روابط بصری بسیار مهم است. اما بی تردید درک عمیق این اصول در بالا بردن قابلیت های سازمان دهیه بصری ی او بسیار مؤثر است.

زبان بصری از راه های متعدد قابل بررسی است. این زبان بر خلاف زبان گفتاری یا نوشتاری، که قوانین کم و بیش ثابت و شکل گرفته ای دارد، دارای قوانین قطعی نیست و هر نظریه پرداز طراحی احتمالاً برداشتی کاملاً متفاوت با سایرین دارد.

نظرات مطرح شده در این جزوه بر پایه تفکر اصولی است و با احساس و الهام چندان سر و کار ندارد و سعی شده از اصطلاحات دقیق ومشخص با حداکثر عینیت گرایی ممکن و حداقل ابهام با اصول برخورد شود.

طراح همیشه با یک صورت مسأله روبروست که نمیتواند آن را تغییر بدهد بلکه باید برایش راه حل مناسبی پیدا کند. بی شک راه حل می تواند بصورت دریافت حسی به طراح الهام شود اما در بیشتر موارد او باید به ذهن جویای خود متکی باشد تا بتواند همه راه حل های بصری و احتمالی مسأله را در نظر بگیرد.



 



-مبانی هنرهای تجسمی ونیاز انسان به آن



نیاز انسان به بیان در قالب های گوناگونی شکل می گیرد. از جمله نیاز انسان به بیان از طریق واژه ها (شعر)، صوت (موسیقی) و تصویر(طراحی و نقاشی). این نیاز از همان ابتدا که انسان در پی یافتن راه حل برای مشکلات روزمره اش مجبور به تلاش شد، آغاز گردید. احتمالاًانس ان در ابتدایی ترین علائم نوشتاری از تصاویر برای ایجاد ارتباط استفاده می کرده است. همچنان که مصریان باستان از نوشته های تصویری (خط هیروگلیف) برای بیان مقاصد خود بهره می بردند (تصویر1).





                         (تصویر1 نمونه خط تصویری-هیروگلیف-مصریان باستان)



در هیچ یک از این موارد، به استثنای طراحی و نقاشی (و گاهی حجم سازی)، نمونه هایی از گذشته بسیار دور برای بررسی و تحقیق انسان معاصر باقی نمانده است. شعر به لحاظ متکی بودن به اختراع خط و موسیقی به لحاظ اتکا به نُت و ضبط آن. ولی از آنجا که طراحی ونقاشی از جمله هنرهایی هستند که با فضا سر و کار دارند نمونه های درخشان بسیاری از این هنر انسان نخستین برای مطالعه و تحقیق نسلدهای حاضر باقی مانده است.                                         امروزه نیز مرتفع ساختن نیاز به بیان از طریق تصویر با وجودی که وسایل ارتباطی متعددی در دسترس انسان معاصر است، همچنان دارای نیروی نخستین خود می باشد.در دنیای امروز که مقادیر روز افزون و قابل توجهی خبر و پیام در سطح جهان از راههایی به غیر از زبان و گفتار و به صورت تصویر(عکس، فیلم و علائم گرافیکی) نقل و پراکنده می شود، دانستن نکاتی برای فهم بیشتر و بهتر آن پیامهای بصری الزامی میباشد. سینما،عکاسی و تلویزیون که همگی متشکل از تصویر هستند، ضرورت آموزش سواد بصری را شدت بخشیده است. این آموزش، هم برای سازندگان ارتباط بصری لازم است و هم برای بینندگان آنها.

بنابراین درک درست یک اثر بصری تا حدود زیادی بستگی به شناختن مبانی هنرهای تجسمی دارد که بسیار پیچیده و دشوار است. دراین میان، چشم به عنوان عامل دیدن، نقش اصلی را در فراگیری آن ایفا می کند. زیرا دیدن امکان تجربه مستقیم و بدون واسطه واقعیت واشیاء پیرامون را برای ما فراهم می کند.

اهمیت دیدن به این دلیل است که ما معمولا تصاویر اشیا را نزدیک ترین و درست ترین نشانه برای درک خصوصیات آن ها می دانیم؛بطوریکه با دیدن تصویر یک شیء میتوانیم بفهمیم که ویژگی ها و امکانات آن چیست، در حالی که با شنیدن نام اشیا و یا حتی توصیفی که از آن ها می شود نمی توان آنطور که باید به خصوصیات آن ها پی برد. همانطور که تصاویر روی دیوارهای غارها و روی ظروف و اشیایی که از روزگاران دور بجا مانده اند، اینک پس از گذشت چند هزار سال اطلاعات با ارزش و مهمی را به ما منتقل می کنند، اما خطوط، نوشته ها وسایر علائم باقی مانده از دوره قدیم هرگز با چنین صراحتی با ما ارتباط برقرار نمی کنند و اطلاعات دوره خود را به راحتی به ما منتقل نمی کنند بلکه فقط متخصصین و زبان شناسان خاصی می توانند آن ها را بخوانند (تصویر2).





                                     (تصویر2-نقاشی روی دیوارغار لاسکو فرانسه)



 



در اینجا ذکر این نکته اهمیت دارد که بین دیدن و نگاه کردن تفاوت وجود دارد. عمل دیدن واکنشی طبیعی و خود به خودی است که عضو بینایی (چشم) در مقابل انعکاس نور از خود نشان می دهد لذا معمولی و بی هدف است و پیام های بصری آن شامل اطلاعاتی درباره خصوصیات ظاهری اشیاء از قبیل نوع رنگ و میزان تیرگی روشنی، شکل، جنس و بافت، اندازه و حرکت است. در حالیکه عمل نگاه کردن درهنر می تواند فراتر از یک عکس العمل طبیعی و بصورتی هدفمند و عمیق تر باشد بطوری که فرد علاوه بر دیدن اشیاء، به روابط و تناسبات آن ها با یکدیگر با نگاهی موشکافانه توجه می کند (تصویر3).





شرکت تحویل کالای فدکس(امریکایی):



علاوه بر نام شرکت، در فضای خالی بین Eو xفلشی است نشان دهنده سرعت انتقال. استفاده از رنگ های مکمل نیز در آن نمایان است.



 





فروشگاه اینترنتی آمازون(آمریکایی):



در کنار لبخند ناشی از رضایت مشتری،با رسم فلش از a به z تنوع کالا وخدمات قابل ارائه را نشان می دهد





بانک صادرات ایران:



علاوه بر دو دست محافظ سکه، نشان ازصادرات و واردات، کره زمین و نقشه ایران دارد.







اسماعیل عباسی_واین همه کفش(عکس)



در وهله اول، مغازه کفش فروشی با انواع کفش ها دیده می شود اما با نگاه عمیق ترمتوجه کفش های مندرس فروشنده در پایین میز می شویم.



 



همانطورکه گفته شد، مبانی هنرهای تجسمی را می توان به قواعد درک زبان بصری و ایجاد اثر در هنرهای تجسمی تعبیر کرد. به وسیله شناختن و تجربه کردن مبانی هنرهای تجسمی زبان آثار هنری که با تجسم و با ارتباط بصری سر و کار دارند بهتر فهمیده می شود.

همانطور که دانستن دستور زبان و قواعد ساختار صحیح جملات به درک بهتر از زبان نوشتاری و تفهیم بهتر مطالب کمک خواهد کرد،دانستن قواعد و زبان ارتباط با آثار بصری نیز به قدرت ابداع و ادراک در هنر تجسمی کمک می کند.

عموماً هنرهای تجسمی به آن دسته از هنرها گفته می شود که قابلیت تجسم و شکل پذیری دارند و مستقیماً بوسیله حس بصری درک می شوند. از این جهت به آن ها هنرهای بصری(Visual Arts)هم گفته می شود. تا قبل از سده نوزدهم، هنرهای تجسمی بطور خاص به نقاشی، طراحی، پیکره سازی، معماری، گرافیک، هنرهای تزیینی و برخی از آثار صنایع دستی گفته می شد. اما پس از ابداع عکاسی، سینما وتوسعه هنر گرافیک و تصویرسازی، بدلیل رابطه مستقیم آن ها با قوه بصری و ادراک آن ها توسط قوی بینایی، به همه آن ها هنرهای بصری می گویند. البته امروز بدلیل توسعه نوآوری ها، پیشرفت تکنولوژی و تنوع شیوه های گوناگون ارائه اثر، مرزهای سنتی رشته های متعدد هنرتجسمی دگرگون شده است تا جایی که دیگر برخی از آن ها از یکدیگر قابل تفکیک به نظر نمی رسند.

 

اشتراک گذاری
نویسنده
حمید مهدویان